شرح دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان

شرح دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان در سه فراز: 1. تولی به ائمه و تبری از دشمنان آنها 2. ملاک سنّی بودن وشیعه بودن 3. مقام عصمت انبیا و معصومین

دعای روز بيست و پنجم‏

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّا لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِيا لِأَعْدَائِكَ مُسْتَنّا بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّينَ »

ترجمه: اى خدا مرا در اين روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده و در راه و روش به طريقه و سنت خاتم پيغمبرانت بدار اى عصمت بخش دل هاى پيغمبران.

رمضان

شرح دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان

شرح فراز اول دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّا لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِيا لِأَعْدَائِكَ » اى خدا مرا در اين روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده!

تولی و تبرّی

تولّی و تبرّی به عنوان دو اصل اساسی ایمان است. دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او.

دوستی با خداوند ادعایی است که همه آن را مطرح می  کنند. جز عده ای معدود که شیطان پرست بوده و اظهار دشمنی با خداوند می کنند همه ی انسان ها نسبت به خداوند اظهار دوستی نموده و او را تعظیم می کنند. ولی با این وجود قرآن اکثریت انسان ها را کافر، گمراه و بدون شعور می داند! چرا؟

مردم دارای هر دینی باشند خداوند در آن دین از جایگاه رفیعی برخوردار است. اما با این وصف تنها دین اسلام    آن هم از نوع ناب و خالصش که مکتب تشیع باشد است که مورد قبول خداوند است. چرا؟

محبت فطری که بیشتر انسان ها نسبت به خداوند دارند مثل دیگر امور فطریشان رشد نکرده است. انسان نمی تواند به امور فطری که خداوند در او قرار داده است بسنده نموده و حتی افتخار کند. امور فطری تنها زمینه ی رشد هستند نقطه های آغازی می باشند که خداوند در انسان قرار داده است.

محبت خداوند باید رشد کند و به محبت به پیامبران سرایت نماید و از آنجا هم باید بگذرد و به محبت جانشینان پیامبران برسد. به آنجا هم نباید محدود مانده، باید به محبت صالحالان و خیرخواهان منجر شود. محبت محبوس و راکد ثمری ندارد.

محبت مثل آب است. آب اگر تنها در سفره های زیر زمینی بماند چه ثمری دارد. باید از زمین بجوشد و خود را به دشت و چمن برساند تا همه جا را سر سبز نماید.

در صورتی خداوند دوست دارد مدعیان محبتش را که از انبیا تبعیت کنند: « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّه»‏ (آل عمران: 31)

محبت ورزیدن به دوستان خدا، نشان صدق محبت به خداوند است. یهودیانی که دستشان به خون پیامبران و دیگر اصلاح گران اغشته است و الان هم به زنان و کودکان فلسطینی رحم نمی کنند، چطورادعای محبت انحصاری خداوند را می کنند؟! يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاس‏» (آل عمران: 21)

خداوند به پیامبرش می فرماید به یهودیانی که خود را دوستان خداوند معرفی می کنند و حتی ادعا می کنند تنها آنها دوستان خداوند هستند و دیگر مردم بهره از محبت او ندارند بگو: « يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (جمعه: 6) ای یهودیان! اگر تصورتان بر این است که تنها شما دوستان خدایید نه دیگر مردم، اگر راست می گویید آرزوی مرگ کنید!

مرگ شما را به لقاء خداوند می رساند همان خدایی که ادعای محبت انحصاری اش را داشتید. مگر هر محبی مشتاق وصال محبوبش نیست؟!» در آیه ی بعد می فرماید: شما هیچ وقت آرزوی مرگ نمی کنید. (از مرگ به شدت وحشت دارید) زیرا آنچه برای آخرت خود فرستادید (و کارهای زشتی که مرتکب شدید): « وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِم‏ »

دشمنی با دشمنان خداوند نیز طرف دیگر سکه محبت به دوستان خداوند است که در این فراز دعای روز بیست و پنجم به ان اشاره شده است زیرا دشمن دوست، دشمن ما است همان گونه که دوست دوست، دوست ماست. دشمن دشمن، دوست ماست و دوست دشمن، دشمن ماست. آیا کسی با این قانون مخالفت می کند؟!

نمی شود هم نوکر امام بود و هم چاکر یزید! ولایت و برائت دلیل صدق یکدیگر هستند. و حتی برائت مهم تر است زیرا همه  خوبی و خوبان را دوست دارند ولی به خاطر بد بودنشان و حب نفسی که دارند نمی توانند با بدها دشمنی کنند زیرا باید نخست با خودشان دشمنی ورزند و حال آنها هیچ گاه این چنین نمی کنند.

انسان در راه محبت خداوند حتی از فرزند کافر خود نیز می  گذرد و با او دشمنی می ورزد. که باید این چنین کند. نه فرزند بلکه همه ی عزیزان را باید فدای محبت خداوند و پیامبر و جنگیدن با دشمنان آنها نمود: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ » (توبه: 24)

ما شیعیان مفتخر هستیم که محبت بهترین دوستان خداوند را در سینه داریم و با قبول مکتب تشیع اعتقادات و احکام فقهی آن  دوستی خویش را با خداوند ثابت نمودیم، دیگران باید فکری به حال خود کنند!

شرح فراز دوم دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان

«مُسْتَنّا بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ » و در راه و روش به طريقه و سنت خاتم پيغمبرانت بدار!

ملاک سنّی بودن!

سنی بودن یعنی پیروی نمودن از سنت و سخنان پیامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و شیعه بودن یعنی تبعیت نمودن از پیامبر اسلام و ائمه بزرگوار (علیهم السلام). اگر سنی بودن اهل تسنن و شیعه بودن اهل تشیع واقعیت عینی پیدا کند وضعیت مسلمانان جهان به صورتی دیگر می بود.

این تأسف مربوط به صاحبان دیگر ادیان نیز هست. اگر مسیحیان به تعالیم انجیل و یهودیان به تعالیم تورات عمل کنند    به انجیل و تورات کنونی با همه ی تحریفی که در آن دو صورت گرفته است یقینا همه به سوی حقی واحد رهنمون خواهند شد.

« قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏ (آل عمران: 64) بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.»

اصولا التزام کامل به یک حقیقت ما را به دیگر حقایق هدایت خواهد نمود و راه رشد را برویمان روشن خواهد کرد. حتی اگر آن حقیقت، حقیقتی ارزشی انسانی مثل پرهیز از دروغ باشد.

اگر انسانی در آن طرف دنیا و به دور از هرگونه دین و مذهب تنها تلاش کند دروغ نگوید، یقین بداند خداوند او را با تعالیم انبیا آشنا نموده و در آینده ای نزدیک او را وارد جرگه ی اهل ولایت ائمه ی معصومین(علیهم السلام) می نماید و اگر این وسط مرگش فرارسد مابقی رشد خود را در برزخ انجام خواهد داد!

این فراز از دعای روز بیست و پنجم انسان را دعوت می کند تا حقیقتا سنی باشد و پیامبر را برای خود الگو قرار دهد. پیامبر روشش این بود که دوستان خدا را دوست می داشت. ایشان به شدت به امام علی(علیه السلام) و دختر بزرگوارشان و به حسن و حسین دو فرزند بسیار عزیزشان علاقه داشتند و آنها را بیش از همه مورد تکریم قرار می دادند. آیا کسی از امت اسلامی منکر این حقیقت است؟! آیا امت اسلامی بعد از پیامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) اهل بیت او را تکریم کردند؟! آیا پشت کردن به اهل بیت پیامبر و بهره نبردن از معارف ایشان توجه به سنت پیامبر است؟! آیا سنی بودن یعنی این؟!

شرح فراز سوم دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان

«يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّينَ » اى عصمت بخش دل هاى پيغمبران!

مقام عصمت

عصمت همان مقام «مخلَص» است (به فتح لام). «مخلَص» به کسی گفته می شود که خداوند او را خالص کرده است. انسان وقتی تلاش بکند تا خالص بماند در نقطه ای از کمال خداوند جهشی بسیار به حرکت او می دهد و قلبش را از هرگونه رغبت به دنیا تهی نموده و تا آنجا که ظرفیتش اجازه دهد به او معرفت خودش را ارزانی می دارد!

خداوند پیامبرش را گمراه دید لذا او را هدایت نمود « وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏» (ضحی: 7) این نوع از ضلالت همان فاصله ی بین «مخلِص» و «مخلَص» است. انبیا در زمان وسوسه برهان رب خود را نه این که بیاد بیاورند و یا بشنوند بلکه آن را مشاهده می کنند لذا از معصیت ایمن هستند. آن گونه که حضرت یوسف برهان ربش را دید و از وسوسه زلیخا نجات یافت.

عصمت اختصاص به انبیا ندارد بلکه مراحلی از آن را دیگران هم می توانند داشته باشند ولی بالاترین حد آن اختصاص به چهارده معصوم (علیهم صلوات الله) دارد. در این مرحله از عصمت، هیچ گونه خطایی حتی در مسائل جزئی از او سر نمی زند یعنی حتی به اشتباه به کسی تنه نمی زند و یا پا روی لباس شخصی نمی گذارد. در سخن گفتن با دیگران مقداری بیشتر از واقعیت مبالغه نمی  کند،

کوچک ترین فضلیت اخلاقی را که حتی ممکن است به چشم خیلی ها نیاید رعایت می کند. آنی قلبش از اوج ذکر باز نمی ماند.

پیامبران اولواالعزم (علیهم السلام) غیر از پیامبر اسلام (صلى  الله عليه و آله) در مرحله ی دوم عصمت هستند. لذا از آنها کارهایی سرزده است که موجب توبیخ خداوند شده است. کارهایی که بهتر بود انجام نمی گرفت.

مثل شتابی که حضرت داوود در قضاوت کرد قبل از آن سخن طرف دیگر دعوا را هم بشنود. البته در این شتاب هم می توانست عذر داشته باشد ولی ایشان این عذر را از خودش نپذیرفت و به خاطر این تعجیل به درگاه خداوند بسیار گریست! (آیات 21 تا 26 سوره ص)

دعای روز بیست و پنجم از اینجا شروع شده است که انسان هنگام طی نمودن مراحل رشد ابتدا باید با دوستان خداوند دوست شود و آنها به برائت از دشمنان آنها برسد و در ادامه پیامبران را الگوی خودش قرار دهد. وقتی به دوستان خدا دل می بندد و یا آنها را الگوی خودش قرار می دهد مطمئن باشد که در مسیر درستی گام برمیدارد زیرا خداوند قلب پیامبرانش را از هر گونه لغزشی ایمن نموده است.

دیدگاهتان را بنویسید